ساعت سه و نیم صبح - درمانگاه شبانه روزی خیابان آپادانا دکتر خواب آلود و خسته نگاهی پرسش وار به من رنگ پریده می اندازد - گلوم خیلی می سوزد، تب دارم، خوابم نمی بره و ... دکتر بی حوصله :"این که مورد اورژانسی نیست باید روز بیایی ...-
واقعا شرمنده ام شما را از خواب بیدار کردم ولی واقعن برای من اورژانسی بود تمام شب را بی قرار بودم و..
.دکتر: نه آخه روز را برای همین گذاشتن نه این که ساعت سه شب یادت بیاد
- من واقعا متاسفم که این ویروسها خواب نداشتن آقای دکتر***
می خواهم از جوان آمپول زن خواب آلود هم به خاطر همین مزاحمت نیمه شب معذرت خواهی کنم که درد سوزن ها امان نمی دهد.
***لنگ لنگان خودم را از پیاده روی خلوت به ماشین می رسانم.
***لنگ لنگان خودم را از پیاده روی خلوت به ماشین می رسانم.
کس دیگری هست که معذرت بخواهم؟