۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

شرح حال بلاول بوتو زرداری

وقتی بلاول بوتو زرداری برای اولین بار در جمع خبرنگاران و مقابل لنز دوربین رسانه های مختلف ظاهر شد، پدر او اعلام کرد که پسرش از این به بعد با نام خانوادگی مادرش، بوتو، شناخته خواهد شد.

سه روز پس از قتل بی نظیر بوتو، بلاول بوتو ناگهان خود را وارث نه تنها یکی از شناخته شده ترین نامها در سیاست، بلکه تاریخی آمیخته به قدرت و خونریزی می بیند.

او بعنوان رئیس حزب مردم پاکستان برگزیده شده است. این حزب توسط یک عضو خاندان بوتو تاسیس شد و همواره یکی از اعضاء این خانواده ریاست آنرا بر عهده داشته است.

هرچند دوستان بی نظیر بوتو می گویند او همواره بلاول را بعنوان وارث سیاسی خود می دانست، اما آنها همگی اذعان می کنند که خانم بوتو مطمئنا نمی خواست پسرش در چنین سن پایینی این وظیفه را بر عهده بگیرد.

بلاول که تنها 19 سال سن دارد هنوز تا پایان تحصیلات خود فاصله زیادی دارد.

او به دنبال مادر خود، برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه آکسفورد شد و در آنجا به فراگیری مبحث تاریخ اشتغال دارد.

او می گوید پیش از ورود به جریان سیاست در پاکستان تحصیلات خود را به پایان خواهد برد.

بلاول بوتو بعنوان یک طرفدار ورزش توصیف شده که به بازی کریکت، تیر اندازی، اسب سواری و تکواندو علاقه دارد.

او همچنین با رفتن به کالج کرایست چرچ (Christ Church)، در همان مسیری قدم برمی دارد که ذوالفقار علی بوتو، پدربزرگش که اولین نخست وزیر منتخب پاکستان و موسس حزب مردم بود، گام برداشت.

هرچند ذوالفقار علی بوتو در سال 1979 و تحت موازین حکومت نظامی در پاکستان اعدام شد.

بلاول همچنین با یادآوری مادرش در اولین کنفرانس خبری خود، خاطرات اولین کنفرانس خبری مادرش را که پس از اعدام پدر برگزار شد، زنده کرد.

بلاول بوتو با بالا بردن صدایش گفت: "مادرم همیشه می گفت دموکراسی بهترین انتقام است."

اما وقتی طرفداران حزب شروع به شعار دادن کردند که "بلاول پا پیش بگذار! ما با تو هستیم"، مشخص بود که او به چنین واکنشهایی عادت ندارد.

"می خواهم کمک کنم"

بلاول بوتو در سال 1988و یک ماه پیش از آنکه مادرش بعنوان نخست وزیر پاکستان انتخاب شود به دنیا آمد و نام او به معنی "بی همتا" است.

او اکثر طول عمر خود را خارج از پاکستان گذرانده است و با مادر مشغول سفر میان شهرهای لندن و دوبی بوده است؛ به ویژه هنگامی که بی نظیر بوتو در سال 1999 به تبعیدی خودخواسته رفت.

در سال 2004 در مصاحبه ای از او پرسیده شد که آیا تمایلی به ورود به عرصه سیاسی پاکستان دارد یا خیر.

او پاسخ داد: "ببینیم چه می شود. نمی دانم. من می خواهم به مردم پاکستان کمک کنم، در نتیجه وقتی تحصیلاتم تمام شد در این باره تصمیم خواهم گرفت."

اما به نظر می رسد او بسیار زودتر از آنچه انتظار داشت مجبور به تصمیم گیری شده است.